هنرمندنیوز: نگاه سهرابی کارگردان فیلم کوتاه دیگری درباره روند شکل‌گیری ایده ساخت فیلم آئورا گفت: روند شکل‌گیریِ پروسه این فیلم جالب است. اولین کتاب بزرگسالی که در زندگی‌ام خوانده‌ام، مربوط به ۱۰سالگی‌ام می‌شود که با رمان «آئورا» آغاز شد. اثر «کارلوس فوئنتس» از همان زمان، ذهنم را به‌طور ویژه‌ای به خود درگیر کرد و مدام به ایماژ این کار می‌اندیشیدم.
وی افزود: با وجود ایده آل نبودن خروجی این فیلم برایم، گامی در مسیر به تصویر کشیدن ذهنیتم از آئورا برداشته شد. من در ۱۳سالگی فیلمنامه‌ای بلند بر اساس این رمان نوشتم اما کافی نبود؛ تا سراغ «دیگری» رفتم. اکنون نیز برای حرفه‌ای‌تر به تصویر کشیدن این اثر دوباره تلاش می‌کنم.
او ادامه داد: تحصیلاتم در حوزه عروسکی بوده و این عروسکی خواندن، ذهن مرا به سویِ دگردیسیِ تبدیل شدن به دیگری کشاند تا این دایره تناسخ را با عروسک‌ها ایماژ کنم و آئورا را پس از سال‌ها با عینک جدیدی نگاه کنم. حالا دیگر نمی‌توانستم آئورا را عروسکی نبینم.
او در پاسخ به اینکه چطور توانسته این تبدیل شدن به دیگری را با عناصر عروسکی بازگویی کند، اظهار کرد: این تغییرات گام‌به‌گام روح کاراکتر فیلپه مونته (فرهاد) را تغییر می‌داد… همانطور که مشاهده کردید، ابتدا فرهاد با ماسک و هیبت انسان‌گون‌تری در خیابان راه می‌رود و دست‌هایی با شمایل دیگری دارد اما به مرور و با ادامه سکونت در آن خانه، دست‌هایش زخمی و دفرمه می‌شود. در نهایت نیز این تغییرات به حرکات بدن  او می رسد. تا آنجا که کاملا بدل به عروسک شده و نشست روح آن دیگری در فرهاد رقم بخورد.


وی اذعان کرد: در این فیلم، جهان عروسک‌ها همان جهان واقعی و هیبت زیبای «هاله» در جهان خیالات وجود نداشته است که چنبره‌ای خیال‌انگیز و میل به زندگی در کنار پیری و تسلل زندگی آدمیزاد به‌وجود می‌آورد.
او درباره منابع الهام نویسنده اصلی اثر بیان کرد: جالب است بدانید که یکی از منابع الهام کارلوس فوئنتس در به نگارش در آوردن آئورا، اجرای نمایش اپرای لاتراویتا با صدای ماریا کالاس بوده است که در انتهای نمایش، ماریا با صدای بی‌رمق و مریضی زندگی را تمنا می‌کند و در اوج زیبایی و پس از آوازی در جان می‌سپارد. کمی بعد، در جهان واقعی ماریا کالاس می‌میرد و این مسئله، ذهن فوئنتس را به خود درگیر می‌کند تا به خلق رمان آئورا ختم می‌شود.
وی در توضیح  آواز پایانی فیلم بیان کرد : در قسمت پایانی فیلم، یک بازخوانی اگزجره و دفرمه با لحجه ارمنی از این اپرا با صدای پیرزن (ماریا) داشتیم که ادای دینی به ماریا کالاس انجام شود. در کتاب اصلی، نام این کاراکتر «کونسوئلو» است.
نگاه سهرابی در مورد انتخاب این نام گذاری و تغییر اسامی کتاب اینطور گفت : علت نامگذاری کاراکتر فرهاد نیز نماد این نام است که در تاریخ و فرهنگ فارسی وجود دارد. این نام همواره ماهیتش توامان است با عاشق‌پیشگی در عین ملامت. هاله هم برگردانی از کلمه آئورا به فارسی به معنای نور و انرژی نورانی و روحانی سبز رنگ است؛ در تاریخ مکزیک و آمریکای جنوبی تعدادی نقاشی معرف به نام آئورا از مریم مقدس به تصویر کشیده شده است که غالبا هم با رنگ‌ سبز به تصویر درآمده‌اند که برخی از آن‌ها در طراحی صحنه استفاده شده است.


او اظهار کرد: با توجه به جهان توصیفی متن کتاب، در اقتباس نیز به عناصر سبز لباس، چشم‌های دختر و اتاق صومعه‌گون پیرزن وفادار بوده‌ایم. همچنین برای ایرانیزه کردن این متن و عناصر متنی در عین حفظ فضای رمان، از به تصویر کشیدن یک خانواده ارمنی استفاده کرده‌ایم. برای من ایرانی-ارمنی‌های ساکن ایران همیشه متفاونت بوده‌اند و فضای اسرارآمیزی اثر نیز به همین دلیل است. در صدد بودم تا اسرارآمیزیِ جهان رمان را با فضا و فرهنگ ایرانی‌شان نشان بدهم.
وی در آخر در مورد استفاده از سالن نمایش در تصویر سکانس آخر  بیان کرد: به قول شکسپیر دنیا سراسر صحنه نمایش است و ما بازیگران آن هستیم.