هنرمندنیوز: این فیلم، بازسازی انیمیشنی به همین نام است که در سال ۱۹۸۹ اکران شده بود. این فیلم با کارگردانی راب مارشال و بازی هلی بیلی به عنوان شخصیت اصلی، توانسته است به خوبی تماشاچیان را با خود به عمق دریایی پر از رنگ و هیجان ببرد. تصویری از دریا و اعماق آن نشان داده است که با تولیدات اخیر سینمای جهان، فرق داشته است. مانند تمایل به پیوندی دوباره بین انسان آشفته و دریایی آرام.
این انیمیشن، همان موضوع و همان روند داستانی را در پیش گرفته است و از طرف منتقدین امتیاز خوبی را به خود اختصاص داده است. شما می توانید نقد های مرتبط با ساخت فیلم را در وب سایت ها بخوانید، اما در این مطلب به بررسی مواردی روانشناسی می پردازیم و اولین نکته بسیار مهم آن است که اگر داستانی، پس از گذشته سه دهه از نشر جهانیه آن، باز هم مورد علاقه افراد است، می تواند به این نکته اشاره کند که نه تنها مخاطبان قدیم آن، بلکه نسل جدید نیز در پیچ و خم همان مشکلات و همان دغدغه ها و همان آرزو هستند، فقط با ظاهری متفاوت.
اولین نکته قابل توجه، نگاه نوجوان یک پری دریایی به قوانین والدین و تلاش برای رهایی از آن قوانین و به دست آوردن دنیایی جدید است که محدودیت ها، چالش ها و لحظات آن را خود ساخته باشد. بعد از آشنایی با دنیای انسان ها درمیابد که این شرایط برای تمامی هم سن های او نیز وجود دارد و اصلا مهم نیست که انسان باشد یا پری دریایی و یا حتی یک خرچنگ!
همیشه نوجوانان در پی شکستن چارچوب های جاری خانواده و جامعه هستند و همین شوق به تغییر جامعه را به جلو میبرد. همیشه این نیاز و تلاش به تغییر با مقاومت خانواده همراه است و در نهایت ( حداقل در بیش از نیمی از این تلاش ها) این خانواده و جامعه است که تغییر را می پذیرد و یک قدم به جلو می رود. این نشانی از بلوغی جدید دارد که در این داستان به خوبی نشان داده شده است. تغییری که با مخالفت هر دو طرف، یعنی مردم دریا و مردم زمین مواجه شده است ولی در نهایت با پیوند جدیدی بین این دنیاها، به نظر می رسد به زندگی راحت تر، شادتر و جدید پا میگذارند.
این داستان را می توان به صورتی بسیار نمادین نگاه و تحلیل کرد.
فدا کردن صدا، رها کردن خانواده در ازای رسیدن به آرزویی که درصورت همراهی والدین، راحتر و بدون نیاز به این از دست دادن ها، به دست می آید معنایی سنگین درخصوص نیاز نوجوانان به داشتن رابطه ای امن با والدین دارد.
هرچند دنیای انسان ها به عنوانی دنیایی آشفته و دنیای اعماق دریا به عنوان دنیایی زیبا در کلیت فیلم نشان داده می شود، اما اگر دریا را به عنوان ناخودآگاه روان درنظر بگیریم و دنیای انسان ها را به عنوان قسمت خودآگاه روان، میبینیم که پذیرش تفاوت ها و استقبال از موقعیت های جدید، در دنیای انسان ها و خودآگاه بسیار راحتر است و در قسمت ناخودآگاه انگار والدب قوی تمامی اعمال ما را کنترل می کند و آرامشی ظاهری با آشفتگی پنهان در جریان است، به طوری که یک خواسته جدی اگر بخواد به سطح آگاه برسد باید قسمتی از خود را فدا کند. این دقیقا مفهوم سنگین تاثیر والد بر ایجاد قوانین در روان را نشان می دهد. شاید مادر نگران بازتاب همان پدر حاکم و بدون انعطاف است!
گرچه شکست دادن بعد تاریک در روند واقعی به راحتی ای که در این داستان بیان می گردد نیست! اما مسیر همان است. ما در مسیر گذر از تاریکی و سختی، با مشکلات زیادی رو به رو می شویم، غمگین می شویم، ناامید می شویم، گریه می کنیم، دوستانی را از دست می دهیم و اگر در تمام آنها مقاومت کنیم، بعد از خروج از تاریکی، فردی قوی تر و بالغ تری شده ایم و اکنون قرار است به داستانی دیگر پا بگذاریم که باز هم ما را به مرحله بالا تری برساند. اما نکته اصلی در این مسیر همراهان ما هستند. دوستانی که در این فیلم ۳ یار متفاوت ولی وفادار را به نمایش می گذارند، مرغ ماهی خوار، خرچنگ و ماهی. اگر مجدد به صورت نمادین نگاه کنیم، ماهی نماد دنیای ناخودآگاه، مرغ ماهی خوار نماد دنیای خودآگاه و خرچنگ نماد خردی است که بین این دو دنیا درحال رفت و آمد است و رهبری را به دست دارد. پس برای طی کردن این مسیر ما به این سه عنصر در حالتی قوی نیازمندیم.
قوی شدن آنها متاثر از خانواده، دوستان، محیط، جامعه و باورهای شخصی است. شاید اگر شخصیت اصلی این داستان، شجاعت و اعتماد به نفس را از والد و دنیای خود یاد نگرفته باشد، رفتن به دنیای انسان ها تا ابد به صورت رازی در دلش نهفته می ماند!
در کل می توان این داستان را داستانی موثر و زیبا دانست که دیدن آن برای همه دختران و پسران توصیه میشود.
- هانیه وزیرپناه / روانشناس و متخصص هنر درمانی
ثبت دیدگاه