داستان فیلم از جائی آغاز می شود که فرزانه (ترانه علیدوستی)، یک مربی رانندگی، شوهرش جلال(نوید محمد زاده) را در جائی که انتظارش نمی رفت می بیند و او را دنبال می کند. جلال وارد یک آپارتمان می شود که زن دیگری در آن زندگی می کند. فرزانه سپس به بازجوئی از شوهرش می پردازد، که همه ماجرا را رد میکند و ثابت می کند که در سفر کاری بوده است. فرزانه سپس پدر شوهرش را هم وارد انچه که دیده بود می کند.  از آن پس بیننده گام به گام با  این زن که باردار است و همه او را مالیخولیائی می پندارند، پیش می رود و با زوج دیگری آشنا می شود که زن آن “بیتا” نام دارد و شوهر، محسن، که این دونقش را نیز دو هنرپیشه یاد شده بازی میکنند. با بالا گرفتن ماجرا و آگاه شدن از وجود همسان های بسیار شبیه به خود اما با ناهمگونی شخصیتی، بک گونه بازی سایه ها و شبیه ها شکل می گیرد.

این جو غریب، همراه با آسمانی گرفته و بارانی پایان ناپذیر، یه پیچیدگی داستان و کشش آن کمک می کند.

خوانش چند گانه داستان

 

در حالی که شخصیت های همسان با یکدیگر آشنا می شوند، کشش میان دو زوج یعنی جلال و بیتا شکل دیگری به خود می گیرد. در آن جاست که  راستینگی  ازدواج های ناهمگون (علیرغم شباهت برونی بسیار) وبازی سرنوشت برای ویراستن داستانی پراکنده و پر از پرسش ، پیمان های ظاهری  را زیر پرسش می برد و برگه دیگری را می نویسد.

 

داستان همچنین شخصیت های در ظاهر بسیار همسان را با رفتارها و برخوردهای گوناگون در زندگی نشان می دهد که باز این را هم می توان به کسانی گسترش داد که ظاهر و رفتارشان با هم همخوانی ندارند و یا آنسانی را که دیگری را خوشبخت می کند، به دلیل این  کژی سرنوشت از خوب زیستن  بی بهره می کند و بنابراین بهائی  سنگین برای همه رفم می زند. انسان هائی که اسمان به سرشان ریخته است و ناکامی هایشان با باران سیل آسای پیگیر بازنمائی می شود. آیا این نمی تواند نمودار اشگی باشد که در درونشان سرازیز است و با این جمله فرزانه همحوانی ندارد که در پاسخ به همسایه ی گله مندش در مورد نشت لوله آب و باران مداوم گلایه می کرد، گفت : ” از این پس می بایست به آن عادت کنیم چون این باران ادامه خواهد داشت” ؟

 

دشواری به کار گرفتن تم دوگانگی و یا همسان ها

تم دوگانگی که در ادبیات بسیار به کار گرفته شده است و شاید آخرین مورد بسیار رادیکال آن در کتاب “ناسرشتی ” (غیر طبیعی) ، نوشته “هروه لو تلیه”، نویسنده فرانسوی برنده جایزه بسیار مهم ادبی “گنکور” سال ۲۰۲۰ در فرانسه ،  به کار گرفته شده بود، در سینما هم کم نبوده است. اما در این جا این دوگانگی و همسان ساری از دو به چهار شخصیت افزایش یافته که کار کارگردان را به همان اندازه دشوار می کند. اما ترفند های به کار گرفته شده و سمبل ها او را از خطرسردر گم کردن بیننده می رهاند.  البته به کار گرفتن دو چهره گی شخصیت ها، آن هم  از گونه ی کم رنگ “دکتر جکیل و مستر هاید” ، به پیشرفت داستان وکشش آن کمک می کند.

 

کشش فیلم به یاری دو هنرپیشه ی بسیار توانا

هر چه در مورد توانائی بازی ی بسیار درست ، به جا و سنجیده دو خنرپیشه ی اصلی فیلم، ترانه علیدوستی و نوید محمد زاده گفته باشیم باز هم کم گفته ایم. این دو که در فیلم “برادران لیلا” هم در کنار یکدیگر بازی بی همتائی ارائه کردندو  به کیفیتفیلم افزودند، این بار نیز چنین می کنند و در تغییر نفششان دست اندازی دیده نمی شود. این  بک دست بودن بازی در حالی که شخصیت ها از نظر درونی به هم شباهتی ندارند، از مهمترین سازه های کار آئی فیلم است.

 

 

موسیقی فیلم، سازه ی مهم دیگر

موسیقی فیلم که می تواند سازه ای گاه بسیار منفی در پیش برد داستان باشد، در این فیلم نفشی به سزا ایفا می کند. رامین کوشا، سازنده آن، توانسته به خوبی این فضای بسته را که همراه با باران پیگیر بسته تر و خفقان آور تر جلوه می کند، همراهی نماید.

شاید به همین دلیل است که نام “سایه های پارسی” که برای فیلم در فرانسه برگزیده شده است به این فیلم بیشتر می آید چون همچون مینیاتورهای ایرانی شخصیت ها به هم شبیه هستند، کناره های آنان ناپدید می شوند و گاه نیز از فاب بیرون می زنند.

 

با این فیلم، مانی حقیقی  با ظرافت،  فیلمی  سرشار از فراز و نشیب و در عین حال پرسش برانگیز ارائه می کند و بار دیگر جای خود را در سینمای ایران با ارائه ژانری بی پیشینه  تثبیت می نماید. او البته در فیلم های پیشینش ، چون “اژدها وارد می شود” و “خوک”،  هم فضاهای تخیلی بسیار نا آشنائی را ارائه کرده بود. حال باید دید پس از “جنگ کلون ها”، چه دنیای غریب دیگر را به تصویر خواهد کشید.

«شهلا رستمی»